بازدیدکننده عزیز، برای دانلود مستقیم فایل های با کیفیت هر کتاب، کافیست روی نام آن کلیک کنید.
منبع دریافت این مطلب : اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی
بازدیدکننده عزیز، برای دانلود مستقیم فایل های با کیفیت هر کتاب، کافیست روی نام آن کلیک کنید.
منبع دریافت این مطلب : اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی
بازدیدکننده عزیز، برای دانلود مستقیم فایل های با کیفیت هر کتاب، کافیست روی نام آن کلیک کنید.
منبع دریافت این مطلب : اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی
هانا هیولای کوچک بامزه، پشمالو و سبز رنگ عاشق گشت و گذار در بیرون خانه، به ویژه ساحل دریا است. اما هانا و دوستانش دوست ندارند بعد از پایان تفریحشان در ساحل، زبالههایشان را جمع و آنجا را تمیز کنند. هانا ساحل را پر از زباله رها میکند و به غواصی میرود. در آنجا متوجه میشود بطریهای خالی، کیسههای پلاستیکی و زبالههای دیگر دریا را آلوده کردهاند. او به فکر میافتد دریا را نجات دهد. برای این کار ابتدا باید بفهمد آلودگی از کجا می آید و چهطور میتواند جلوی آن را بگیرد. پس دست به کار میشود.
کودکان با دنبال کردن سفر هیولای سبز در سفرش برای نجات دنیا یاد میگیرند که خود چگونه یک هیولا سبز کوچک باشند. این کتاب هم سرگرمکننده و هم آموزشی است. در انتهای کتاب صفحهای به توضیح واژههای دشوار کتاب اختصاص داده شده است.
هدف از این کتاب، آشنایی با کاهش میزان زباله، استفاده مجدد از دورریختنیها و بازیافت زباله به کودکان است.
«هیولای سبز دنیا را نجات میدهد» به نوشته ی آلیسون اینچز، تصویر گری ویویونا گاروفولی و با ترجمه هایده کروبی توسط شرکت انتشارات فنی ایران منتشر و روانه بازار شده است.
کلمات کلیدی : کتاب داستان | معرفی کتاب داستان | کتاب تربیتی کودک | آموزش به کودکان | خرید کتاب تربیتی | آموزش کودکان | کودک و نوجوان | مجموعه هیولای سبز
خطاهای متداول در نوشتن عبارتند از :
1 - کج نویسی 2- پرفشار نویسی 3- کم رنگ نویسی 4- پر رنگ نویسی 5- زاویه دار نویسی 6- نا مرتب نویسی 7- فاصله گذاری بیش از حد 8- بزرگ یا کوچک نویسی بیش از حد
برای درمان نارسا نویسی می توان از اقدامات زیر کمک گرفت:
1. مدادی در اختیار دانش آموز قرار داده تا خطوطی به دلخواه رسم کند.
2. با استفاده از گچ نرم روی تخته خط بکشد و نقاشی کند.
3. به وضعیت نشستن کودک توجه نموده و آن را اصلاح کنید. او باید کاملاَ راحت روی صندلی بنشیند.
4. کاغذ یا دفتری که در آن می نویسد، راست باشد . لبه کاغذ با لبه میز بیش از 15 درجه انحنا نداشته باشد.
5. اگر انگشتان و عضلات کوچک و بزرگ دست او ضعیف هستند از مدادهای باریک تر و با قطر کمتر استفاده کنید.
اینفوگرافیک درمان نارسا نویسی در دانش آموزان را مشاهده کنید.
منبع دریافت این مطلب : سرزمین تیزهوش ها
اینکه دائم به فرزندتان بگویید این کار را بکن و آن کار بد است، نمیتواند راه مناسبی برای پرورش یک کودک شاد و سالم باشد. حتما دیدهاید کودکانی را که با هربار امر و نهی والدینشان، رفتار بد خود را تکرار میکنند یا رفتار درست را یاد نمیگیرند، همه اینها نشان میدهد که صحبت کردن به تنهایی نمیتواند چاره مشکل باشد، لازم است روش دیگری را امتحان کنید.
میگویند کودکان دوربین فیلمبرداری هستند یعنی هرچه را «ببینند» انجام میدهند نه آنچه را که «بشنوند.» پس بهترین روش برای اینکه راه و روش درست زندگی را به فرزندتان یاد دهید این است که اول از همه خودتان به آنچه میگویید عمل کنید. مدلسازی از رفتارهایی که میخواهید فرزندتان در بزرگسالی داشته باشد، بهترین راه بزرگ کردن یک فرزند شاد و بالغ است. بسیاری از حرکات و رفتارهای ما بهعنوان پدر و مادر، به درک کودک از پدیده نرمال بودن سمتوسو میدهد.
از این رو، متخصصان بر این باورند که والدین نه وظیفه بزرگ کردن یک کودک که وظیفه بزرگ کردن یک فرد بالغ را برعهده دارند. مواردی که در ادامه این مطلب مطرح میشوند، ازجمله اموری هستند که هر پدر و مادری باید جلوی چشم فرزندشان انجام دهند.
1. گریه کنید لطفا!
بسیاری از کودکان فکر میکنند گریه کردن آنها را ضعیف و آسیبپذیر جلوه میدهد، از این رو احساسات منفی و غم و اندوه درونی خود را نادیده میگیرند و وقتی این احساسات بروز پیدا میکنند، به شیوههای ناسالمی با آن مقابله میکنند. درحالی که انسان یک ماشین احساسی است. انسانها باید با انواع احساسات خود روبهرو شوند، آنها را بهعنوان بخشی از وجود خود بپذیرند و شیوههای سالمی برای بیان و بروز این احساسات پیدا کنند. مدتهاست روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که سرکوب احساسات و به اصطلاح خودخوری میتواند سببساز مشکلات زیاد دیگری ازجمله مشکلات ارتباطی و عاطفی شود.
این موضوع تا آنجا مهم و ضروری است که راههای زیادی هم برای برونریزی و اصطلاحا تخلیه هیجانی پیشنهاد میشود، بنابراین باید از همین دوران کودکی به فرزندان خود بیاموزید که احساسات مختلف برای همه انسانها عادی و طبیعی محسوب میشود و لازم نیست اگر از چیزی ناراحت هستند یا نیاز دارند اشک بریزند، با آن مقابله کنند. به فرزند خود یاد بدهید که صرفنظر از اینکه دختر است یا پسر، گاهی لازم است برای تخلیه هیجانی خود اشک بریزد. یکی از بهترین راههای یاد دادن این مسئله هم رفتار والدین است. اگر والدین جلوی فرزندان خود اشک بریزند و احساسات درونی خود را بروز دهند، به آنها کمک خواهد کرد که در آینده با غم و اندوه خود بهتر کنار بیایند و آن را بروز دهند.
2. مبارزه کنید
شاید بارها کودکان اصطلاحا نازک نارنجی را دیده باشید که در برابر کوچکترین سختی و مشکلی، بیتابی میکنند، طاقت ندارند و زمین و زمان را بههم میریزند. کودکانی که زیاد نازپرورده بار میآیند در آینده قادر نخواهند بود از پس حل کردن مشکلات خود برآیند. اینها همان افرادی خواهند بود که در برابر کوچکترین مشکلات ضعیف هستند یا منفعل یا راههای غیرمنطقی برای رفع این مشکلات انتخاب میکنند. اما واقعیت این است که زندگی سرشار از مشکلات مختلف است و در زندگی همه ما اجتنابناپذیر است.
کودکان باید از همان دوران کودکی بیاموزند که قوی و مقاوم باشند و مشکلات را شکست بدهند. کودکان با دیدن تلاش و کشمکشهای پدر و مادرشان یاد میگیرند که اینها جزء لاینفک زندگی هستند. در این شرایط، اگر با سختی و دشواری خاصی مواجه شوند، میدانند که باید در برابر آن ایستادگی کنند. توصیه میشود والدین حین کار کردن کمی منعطفتر باشند تا کودکان از آنها یاد بگیرند. بگذارید فرزندتان شما را حین تلاش و مبارزه با مشکلات ببیند و از واکنشهای شما درس بگیرد.
3. به همسرتان محبت کنید
برخی ازدواجها پس از تولد فرزند به یک رابطه ساده تبدیل میشوند، اما اگر میخواهید مدل درستی از عشق و دوست داشتن را به فرزندتان بیاموزید، باید راه و روش دوست داشتن را به او نشان دهید. مشاهده رابطه عاشقانه والدین حین خوردن شام، وقت خواباندن بچهها و در طول سفر به کودکان نشان میدهد که عشق و دوست داشتن چیست و چطور باید دیگران را دوست داشته باشند. به فرزندتان بیاموزید که ابراز علاقه و محبت، زشت یا باعث شرمساری نیست. به آنها بیاموزید که ابراز محبت یکی از اصلیترین راههای تحکیم خانواده و روابط و جزء ضروری ارتباط سالم است. فرزندتان باید بیاموزد که میتواند در محیط امن خانواده به همسر و فرزندان خود عشق بورزد و مطمئن باشد که این کار همه چیز را بهتر خواهد کرد.
4. ورزش کنید
ورزش کردن نه تنها سلامت جسمانی شما را تضمین میکند، بلکه آرامش روحی و روانیتان را نیز تامین میکند. اینکه به فرزندتان بگویید ورزش کن، اما خودتان هر روز تا ظهر بخوابید یا همیشه روی مبل لم بدهید، نتیجهای نخواهید گرفت. از قدیم گفتهاند که کودکان از رفتار شما بیشتر میآموزند تا از صحبتهایتان. بنابراین باید ورزش کردن را در والدین ببینند تا نسبت به آن رغبت پیدا کنند. اگر به بچهها نشان دهیم که ورزش نکردن و عدم جنبوجوش یک امر غیرطبیعی است، میتوانیم فعالیتهای بدنی آنها را به یک عادت همیشگی بدل کنیم.
5. بدون برنامهریزی پول خرج نکنید
بسیاری از والدین دوست دارند از فرزندان خود در برابر مسائل مالی محافظت کرده و هرچه میخواهند برایش فراهم کنند. مسلما همه ما دوست داریم فرزندانمان در رفاه بهسر ببرند اما توصیه میشود پدر و مادر به کودک اجازه دهند درگیر مسائل مالی شود تا یاد بگیرد چقدر پول دارد و چطور باید از آن استفاده کند. از همین الان به او برنامهریزی مالی و پسانداز را یاد بدهید.
گاهی اوقات به او پول کمتر از نیاز بدهید و بگویید تنها پولی است که تا مدتی خاص دراختیار او میگذارید. با این کار اگرچه تاحدی به او فشار وارد میکنید اما برای آیندهاش مفید خواهد بود. به این روش او میتواند در همان حد کودکی خود، یاد بگیرد که چطور میتواند با همان میزان اندک پول خود چند روز را سپری کند یا چند کار را انجام دهد و در حقیقت اولویتبندی کند.
6. به معنویات بپردازید
کودکان ذاتا معنوی هستند؛ آنها دوست دارند زندگی را درک کنند و بدانند برای چه زندگی میکنند. بسیاری از والدین از پاسخ دادن به سوالات کودکان طفره میروند، چون جواب مناسبی برای آنها ندارند. اما گاهی اوقات سادهترین پاسخ همان رفتار والدین است. اجازه دهید کودک با رفتارهای شخصیتان در خلوت آشنا شود. این رفتارها میتوانند شامل نماز خواندن، مراقبه یا سایر فعالیتهای معنوی باشند.
در این صورت او میتواند متوجه شود که دین و معنویات چیست و چطور میتواند زندگی خود را بسازد. لازم است گاهی او را با خود به مراسم مذهبی ببرید یا مثلا درراه سورهای از قرآن با لحنی جذاب برایش بخوانید. او را با داستانهای مذهبی آشنا کنید اما هیچوقت فشاری مبنی بر الزام رعایت اصول مذهبی وارد نکنید تا زمانی که کودکتان به سن بلوغ نرسیده اجازه دهید مشغول کشف ابعاد مختلف دینی باشد تا بعد بتواند از آن پیروی کند.
7. در امور خیریه داوطلبانه شرکت کنید
کمک کردن به دیگران و مهربانی علاوه بر اینکه یک موضوع ذاتی محسوب میشود اما تا حد زیادی به یادگیریهای فرد نیز مربوط است. باید به فرزندان خود بیاموزیم که دیگران را دوست بدارد، به عقاید و شخصیت دیگران احترام بگذارد و دیگران را آنطور که هستند، بپذیرد. یاد گرفتن مهربانی از همان دوران کودکی آغاز میشود. وقتی فرزندتان با کودک دیگری دعوا کرده و آن را برایتان تعریف میکند به او نگویید که کار خوبی کردی که او را کتک زدی یا تقصیر او بوده و... سعی کنید حقیقت را به او بگویید و اگر در یک مشاجره ناعادلانه رفتار کرده، این موضوع را بدون سرزنش کردن با او مطرح کنید و بخواهید برای رفتارش معذرتخواهی کند.
اگر حق با او بوده هم به او یاد دهید که روشی غیر از دعوا و جنجال و کتککاری برای مشکلش مطرح کند. در حقیقت آن جدل را تحلیل کرده و راههای مختلف برخورد با آن را بررسی کنید. به او بفهمانید که راههای بهتری از کتککاری برای حل مشکلات وجود دارد. بهعلاوه سعی کنید مهربانی را به او نشان دهید. مثلا در کارهای خیر همراه فرزندتان شرکت کنید. وقتی کودکان میبینند که پدر و مادرشان در یک کار داوطلبانه شرکت میکنند، از آن درس میگیرند. این لزوما به این معنی نیست که حتما برای کمکهای آنچنانی به خیریه داوطلب شوید. کمک کردن به پیرزن همسایه هم میتواند سودبخش باشد. مثلا، وقتی حال همسایه خوش نیست، میتوانید سر راه برایش از سوپرمارکت خرید کنید.
8. خلاق باشید
اینکه بچهها ببینند والدین در دنیای سهبعدی امروز چقدر شاد و سرخوش زندگی میکنند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. به این منظور، میتوانید از راهبردهایی استفاده کنید که هنرمندانهتر و خلاقانهتر باشند. پیانو زدن، نقاشی کشیدن، طرح زدن، نوشتن، آشپزی کردن و گوش دادن به موسیقی ازجمله رایجترین راهبردهای موجود است. با این حال، لزومی ندارد در این امور استاد باشید.فقط کافی است در این زمینه کارهای خلاقانه انجام دهید.
9. خشمتان را کنترل کنید
اگر کوکتان دائم و در برابر هر موضعی بهشدت خشمگین میشود احتمالا این رفتار را بهعنوان الگو آموخته است. در چنین مواردی گفته میشود که یکی از والدین یا هر دو افراد عصبی و تند مزاج هستند و کودک بارها و بارها چنین رفتاری را مشاهده کرده است. پس قدم اول این است که ببینید چه کسی این رفتار را بروز داده و کودک از چه کسی این را آموخته است. در مرحله بعدی والدی که خشمگین و عصبی است باید تحت درمان قرار گرفته و رفتارهای خود را اصلاح کند. در مرحله بعد است که باید رفتارهای درست را به کمک مشورت با متخصص در فرزندتان ایجاد کنید.
10. با خودتان مهربان باشید
والدین بیشتر از همه به خود سخت میگیرند. آنها در پایان روز خود را مقصر اتفاقات بد میدانند. مثلا ممکن است بگویند: «از اندامم بدم میآید» یا «نمیتوانم باور کنم که تا این حد چاق شدهام» یا اینکه «امروز احمقانهترین حرف ممکن را زدم!» کودکان در مواجهه با این رفتارها یاد میگیرند که چگونه با خود برخورد کنند. آنها به سرعت از این رفتارها تقلید کرده و فکر میکنند همه بزرگسالان با خود چنین برخوردی دارند. سعی کنید خود را برای آنچه هستید دوست داشته باشید، به خود و دیگران احترام بگذارید و این را به فرزندان خود منتقل کنید.
11. منظم باشید
بارها وارد اتاق فرزند خود شده و با حجم زیادی از لباسها و وسایل روبهرو شدهاید که اینجا و آنجا ریختهاند، بارها به او تذکر دادهاید که منظم باشد و هر چیز را سر جای خود بگذارد و... اما به گوش او نمیرود که نمیرود. باید ببینید اشکال کار کجاست که فرزندتان با نظم و انضباط میانه خوبی ندارد. یکی از مسائلی که در این میان وجود دارد این است که کودک منظم بودن را ندیده است. وقتی والدین وسایل خود را منظم سر جای خود نمیگذارند، ساعت خواب و بیداری مشخصی ندارند، همه چیز درهم و برهم است و... مسلما کودک نیاموخته که منظم و برنامهریزی شده زندگی کند. قبل از انواع و اقسام امر و نهی کردن، باید ابتدا خودتان منظم باشید.
کودکی که در یک محیط منظم رشد یافته، مسلما با همین شیوه بزرگ میشود و زندگی خود را هم بر همین منوال پایهریزی خواهد کرد. اگر فرزندتان ببیند که اتاق شما منظم و مرتب است نسبت به این قضیه مشتاق خواهد شد. برای بهتر شدن اوضاع، کارهای خوب را تشویق کنید و قاطع و استوار باشید.
محققان در آزمایشگاه MIT و پروفسور متهو ویلسون از موسسه یادگیری و حافظه پیکوور، اینکه چگونه فعالیت قسمتی از مغز به نام هیپوکامپ – که نقشی حیاتی برای حافظه های سه بعدی، فضایی و حافظه رویدادهای خاص دارد – به تشکیل حافظه و حل مسئله ربط دارد، را مطالعه می کنند. ویلسون و اعضای تیمش در مقاله تازه ای که در نشریه “گزارشات علمی” منتشر شد، یک ابزار جدید تحلیلی را که خودشان ساخته اند توصیف میکنند که مدل های قدیمی تر تشکیل حافظه در مغز را فعال می کند.
در گذشته تحقیق در مورد حافظه از سنجش های رفتاری به عنوان یک بازخوانی برای یادگیری، استفاده می کرد. به عنوان مثال، یک دانشمند دنبال این می رفت که آیا یک موش تا چه مقدار سریع یک پیچ راه را بعد از چندین نشانه رد می کند. اما با پیشرفت علم عصب شناسی، محققان شروع به بررسی فعالیت مغز در طول ِ یادگیری کردند؛ تا بفهمند چگونه مغز کدگذاری می کند، یا اینکه چگونه اطلاعات جدید را یاد می گیرد. در پیدا کردن الگوهای فعالیت مغز هنگام فعالیت های یادگیری، الگوها بعدا در زمانی دیگر دوباره مورد جستجو قرار می گیرند. برای مثال، در طول یک آزمایش حافظه یا حتی وقتی که جاندار خواب است.
استفاده از چنین روش هایی، رفتار مربوط به الگوهای فعالیت مغز را نشان می دهد که به یادگیری و عملکرد حافظه ارتباط داشت، چیزی که در آن فرض می کردند حافظه محصولی از رفتار است. به هر حال متخصصان اعصاب دهه هاست دریافتند که حافظه، زمانی که جاندار هیچ رفتاری هم ندارد، تقویت می شود و بالا می رود. و آن زمانی است که جاندار خواب است. این موضوع این سوال را پیش می آورد که: متخصصان اعصاب چگونه می توانند تشکیل ِ حافظه، هنگامی که رابطه ی مغز با جهان حسی ضرورتا قطع شده است، را اندازه گیری کنند؟
ویلسون، محقق ارشد اصلی در این گزارش، می گوید: «محتویات حافظه هنگام خواب پنهان است پس ابزاری برای رمزگشایی این محتویات لازم است که به اندازه گیری های قبلی بدست آمده در طول آزمایشهای رفتاری نیاز ندارند.» ابزار آماری برای دهه ها پیرامون بازخوانی فعالیت مربوط به هیپوکامپ در توسعه بوده، چون که به حافظه ربط دارد. با این وجود، بیشتر این ابزار بر روی فعالیت، زمانی که جاندار بیدار است تمرکز کرده اند؛ امری که تجزیه و تحلیل را آسانتر می کند زیرا رفتار و اطلاعات حسی فعالیت هیپوکامپ و اطلاعات مرتبط را بالا می برد. اما در طول خواب، اطلاعات ِ زیاد ِ ثبت شده توسط مغز خوابیده، رمزدار و پنهان می شوند. پرسش این است که چه اطلاعاتی در این الگوهای رمزگذاری شده فعال، نگه داری می شود؟ و ما چگونه آنها را رمزگشایی کنیم که به فهم ما از تشکیل حافظه هنگامی که جاندار بیدار است کمک کند؟
ژ چن، نویسنده اول این مطالعه و عضو سابق “مرکزی برای مغزها و ذهنها و ماشینها” در دانشگاه MIT، و استادیار در دانشگاه پزشکی نیویورک می گوید:« توسعه ابزار آماری منصفانه برای کشف نمایش فعالیت نورونی هیپوکامپ، درک ما از مکانیسم تشکیل حافظه، و در کل، اطلاعات پردازشی هنگام خواب را بالا می برد.» بجای نگاه کردن حافظه به عنوان یک نتیجه رفتاری، چن و ویلسون الگوی قدیمی را با پیشرفت توسعه دادند که نشان می دهد فعالیت مغز هنگام خواب، اگر جز اصلی هم نباشد، یک محرک حیاتی برای عملکرد رفتاری در طول فعالیت های یادگیری و حافظه ی انسان است.
به عبارت دیگر، بجای استفاده از رفتار موجود برای شرح حافظه، محققان فعالیت مغزها در هنگام خواب را رمزگشایی می کنند تا به آنها نشان دهد که چگونه یادگیری و حافظه را هنگامی که جاندار بیدار است، اندازه گیری کنند. چن و ویلسون بطور عمده ای روشهایی را برای تحلیل فعالیت هیپوکامپ در طول خواب بدون اینکه اول مجبور به تهیه اطلاعات باشند وقتی که جاندار بیدار است، ارتقا داده اند. ابزارهای تحلیلی آنها به محققان اجازه می دهد که روشهای جدید برای تحقیق بیشتر در مورد نقش هیپوکامپ در یادگیری و حافظه را پیدا و بخشهای دیگر مغز را مطالعه کنند؛ همچنین می توان تشخیص داد که اطلاعات بین بخش های مختلف مغز چگونه انتقال داده می شود.
منبع دریافت این مطلب : بیتوته
در 3 مارس 1847 در ادینبورگ اسکاتلند کودکی به دنیا آمد که بعدها نامش همواره با یک کلمه عجین شد. تلفن!
خیلی فکر می کردند شاید قسمت است که پسران خانواده پروفسور الکساندر ملویل بل همگی بر اثر سل بمیرند ولی گراهام عمرش به دنیا بود. گراهام کوچولو از سن 10 سالگی شروع به ایراد گرفتن از اسمش کرد. شاید او هم یک اسم سه قسمتی دوست داشت چرا که در 11 سالگی پدرش را راضی کرد که نام او را الکساندر گراهام نام نهد. اما تا آخر عمر همه او را با نام الک می شناختند.
شاید اگر John Herdman آنها را نصیحت نمی کرد که به کارهای مفید پبردازند ما امروز تلفن نداشتیم. بل کوچک بعد از توبیخ شدن توسط همسایه خودشان ، جان ، به فکر کمک کردن به او افتاد. آن زمان جان در فکر پیدا کردن راهی برای تسهیل آسیاب کردن گندم بود. کلید در دستان کودک کنجکاو قصه ما بود. الکساندر یک ماشین ساخت که به وسیله پدال ، گندم را آسیاب می کرد. کار در کارگاه کوچکی که جان راه انداخته بود آغاز شد.
الکساندر استعدادهای دیگری هم داشت. او به سرعت خود را در زمینه هنر و شعر نشان داد. با تشویق های مادر و آموزشهای غیر رسمی او سریعا الکساندر به استادی در خانواده بل تبدیل شد. دیگر همه او را به نام پیانیست خانواده بل می شناختند. به همین خاطر اکساندر روز به روز به مادر خود وابسته تر می شد. هر روز بیشتر از روز قبل!
از سن 12 سالگی مادر الکساندر رو به ناشنوایی گذارد. هر روز بر میزان ناشنوایی مادر اضافه می شد. الکساندر بسیار از این واقعه تحت تاثیر قرار گرفت. مادر برای او ارزش بسیار بالایی داشت. بل کوچک شروع به یادگرفتن یک زبان انگشتی کرد که باعث شد بتواند صحبتها را به مادر انتقال دهد. کم کم او موفق شد یک نوع تکنیک خاص ایجاد کند که با صداهای خاصی را به راحتی به مادر مفاهیم را منتقل کند. کم کم علاقه به مادر ، الکساندر را به یک مبحث علاقه مند کرد. صدا شناسی!
کلا باید خانواده بل را خانواده سخنوران دانست. پدربزرگ و عمو پدر همه از اساتید سخنوری بریتانیا بودند. پدر رساله ای درباره اصئل سخن با کرو لالها نوشت که در زمان خود یک رساله انقلابی بود. چه کسی می توانست بهتر از الکساندر نشان دهنده عملی بودن این رساله باشد؟ لب خوانی آموزش داده شده در این کتاب به الکساندر هم یاد داده شد و هر جا که الکساندر قدرت خود را در لب خوانی به نمایش می گذارد همه در بهت و حیرت فرو می رفتند. لب خوانی زبانی مانند سانسکریت باعث جاودانگی لب خوانی شد!
بعد از تحصیلات در کالج بود که اکساندر یک چیز عجیب شنید. شخصی به نام بارون ولفگانگ فون کمپلن دستگاهی برای شبیه سازی صدای انسان ساخته است. الکساندر جوان سریعا کتابی از فون کمپلن را یافت و دست به ترجمه آلمانی به انگلیسی کتاب زد. بعد از ترجمه بسیار سخت کتاب آنها شروع به ساخت دستگاه کردند. در این قضیه برادر بزرگتر الکساندر یعنی ملویل هم به او کمک می کرد. قسمتهایی مانند نای، گلو، شش و لب به سختی ساخته شد اما هنوز یک مشکل برای دریافت جایزه ای که پدر تعیین کرده بود وجود داشت. پدرشان گفته بود یک جایزه بزرگ برای آنها تدارک دیده است که اگر بتوانند چنین کاری را بکنند به آنها خواهد داد. ساختن جمجمه ای که بتواند حتی چند کلمه صدا را تولید کند بسیار طاقتفرسا بود. آنها بعد از هزاران بار تلاش توانست جمله "How are you grandma?" را بیان کنند. البته نتیجه یک ذره اشکال داشت. شاید اگر کسی جمله "Ow ah oo ga ma ma." را می شنید اصلا متوجه منظور نمی شد اما این برای اکساندر 19 ساله تازه شروع راه بود!
در 1865 وقتی خانواده به لندن مهاجرت کرد الکساندر به دفتر کارش رفت و تمام مدت را بر روی آزمایشهای خود کار کرد. تمام پاییز و زمستان او بر روی پروژه هایش کار می کرد و همینطور سلامتی اش رو به تحلیل می رفت. از آن طرف برادر کوچکش ادوارد با درد سل دست و پنجه نرم می کرد. الکساندر سال بعد کاملا حالش خوب شد ولی همیشه شانس با انسان یار نیست. ادوارد آنقدر خوش شانس نبود.
در سال 1867 بل به خانه بازگشت و بر روی امتحانات مدرک دانشگاهیش کار کرد. زمانی که به خانه بازگشت برادر بزرگترش ملویل ازدواج کرده بود و مستقل شد. در سال 1870 ملویل هم به دست سل به برادرش ادوارد پیوست.
در همان سال الکساندر با بیوه ملویل و والدینش به کانادا مهاجرت کرد. در یک زمین 10.5 هکتاری که در کانادا خریدند یک مزرعه ساختند. در مزرعه یک جایی هم ساخته شد. یک کارگاه برای آزمایشهایی برای کار با ناشنوایان.
او پیانویی طراحی کرد که می توانست موزیکش را به وسیله الکتریسیته منتقل کند.او سعی کرد وسیله ای بسازد که نه تنها نتهای موسیقی،بلکه کلمه های سخنرانی را نیز ارسال کند. اما داستان اصلی از سال 1874 شروع شد. در تابستان بل کار خود را بر روی ساخت صدانگار شروع کرد. صدا نگار صدای برخورد یک ضربه را که برای آزمایش به یک شیشه زده می شد را توسط یک قلم بر روی یک ورقه ثبت کند. این کار با یک سری از اشکال نشان داده می شد ( مسلما همه ما چنین چیزهایی دیده ایم). در آن سال خطوط تلگراف با یک ترافیک عجیب دست به گریبان بود. باید راه دیگری پیدا می شد.
الکساندر یک شب تا دیر وقت مشغول کار بود که ناگهان یک باتری واژگون میشود و اسید سولفوریک آن روی لباسهای او میریزد. بل با عصبانیت معاونش را صدا میکند در حالیکه او در کارگاه زیر شیروانی بود و در وضع عادی صدا به او نمیرسید، ولی وجود یک سیم تلگراف که از کارگاه زیر شیروانی تا داخل اطاق خواب بل در طبقه پایین امتداد داشت باعث شد که معاونش صدای او را بشنود. این سیم برای انتقال اصوات نتهای پیانو توسط الکساندر ساخته شده بود. توماس واتسون معاون بل بعد از تقریبا 40 سال این حادثه را اینطور بازگو میکند. برعکس اولین پیام تلگرافی مورس که با جمله مقدس آنچه خدا اراده کرده است، شروع شد.
اولین پیام تلفنی بل با این جمله آقای واتسون بیا اینجا با تو کار دارم آغاز گردید. شاید اگر گراهام بل میدانست که در آستانه یک اختراع بزرگی است اولین پیام خود را با یک جمله جالبی شروع میکرد. آن جمله تاریخی البته اولین جمله کامل بود که از طریق سیم ارسال شده بود.
"Mr Watson - Come here - I want to see you"
داستان بل ادامه دارد. در ادامه این داستان بارها شاهد اختراعهای جالبی از بل خواهیم بود. اتفاقاتی که دیگر برای الکساندر عجیب نبود. او در 29 سالگی تلفن را اختراع کرده بود و دیگر اختراع کردن به جزئی از روحیه او تبدیل شده بود.
منبع دریافت این مطلب : بیتوته
امروزه والدین ازاینکه کودکانشان با مهارت از پس ابزارهای دنیای دیجیتال چون تبلت و تلفنهای هوشمند برمیآیند، شگفتزده میشوند.
بازدیدکننده عزیز، بسیاری از آن بیم دارند که فرزندانشان در سنین پایین به فناوری نوین و اپلیکشنهای جدید وابسته شوند. سیاستهای تولیدکنندگان فناوری جدید بر همین پایه استوار است.
در آمریکا از هر چهار کودک زیر 8سال یک کودک بهطور مرتب به تلفن هوشمند دسترسی دارد. آمار نشان میدهد در خانوادههای کمدرآمد حتی 75درصد کودکان زیر 4سال تلفن همراه شخصی دارند. استفاده از تلفن همراه چه پیامدهایی برای کودکان دارد؟
پژوهشهای پیشین نشان میدهند که فناوری جدید در یادگیری واژهها، رنگها و اندازهها به کودکان کمک بسیاری میکند به شرط آن که والدین در روند یادگیری با کودکان همراهی کنند. اما به احتمال زیاد اگر مادری برای فرزندش کتاب بخواند و یا بگذارد آزادانه آشپزخانه، باغ یا جنگل را زیر و رو کند همین نتایج و شاید تاثیرات بیشتری را مشاهده کند.
جنی رادسکی، پژوهشگر رشد رفتاری کودکان میگوید برای مغز ناپخته و نارس کودک سهساله دشوار است که آنچه روی صفحه کامپیوتر میبیند را به زندگی واقعی انتقال دهد. هنگامی که به کودکان امروزه تصویر اتاقی با هدیهای در آن نشان دهیم کمتر پیش میآید که آن را با علاقه تماشا کنند و نسبت به محتوای آن کنجکاوی بیشتر نشان دهند.
بازدید کننده گرامی،در حقیقت کودکان بهدشواری میتوانند ارتباطی میان تصویر و فضای واقعی برقرار کنند و بهدرستی روشن نیست که آیا کارکردهای ابزار دیجیتال چون صفحات لمسی و کلیک بتوانند کودک را در تبدیل جهان دو بعدی به سه بعدی کمک کنند. شاید تبلت برای کودک همچون سرزمین عجایب باشد و نه نمادی از دنیای واقعی و ابزارهای ملموسی چون کتاب یا تلویزیون.
کارآیی ابزارهای دیجیتال در رشد فکری کودکان
کودکان بالاتر از سه سال امکان بیشتری برای درک دانستنیهای مفید دنیای دیجیتال و برنامههای آموزشی آن دارند. اما این ابزار برای پرورش و رشد فکری کودک در بلندمدت مناسب نیست.
مهم نیست که کودک پیش از رفتن به مدرسه تمامی ارقام را بشناسد. کارشناسان مسائل کودکان بر این باورند که مهمتر از آن تحمل کنترل هیجانات و خلاقیت و انعطافپذیری است. اینها قابلیتهایی هستند که با کاربرد اپلیکشینهای خودکار و ابزار دنیای دیجیتال کسب نمیشوند، بلکه از طریق یک دنیای حقیقی کودکانه، سرشار از چالشها، برخوردها و دوگانگیها به دست میآیند.
ناآگاهی از این واقعیت موجب میشود کودکان در یک چرخه باطل گرفتار شوند. زیرا کودکانی که مشکلات رفتاری دارند بیش از کودکان عادی خود را با تلفنهای هوشمند سرگرم میکنند. این خطر وجود دارد که این دسته کودکان هرگز یاد نگیرند چگونه با شرایط دشوار دنیای واقعی کنار بیایند.
پرخوری و بدخوابی
به نظر میرسد خطرات دیگر ناشی از ابزارهای دیجیتال مشابه آن چیزی باشد که از تماشای تلویزیون میشناسیم: اختلال خواب و اضافه وزن.
با این که پژوهشها نشان میدهند که رابطه تنگاتنگی بین افزایش وزن و صرف وقت زیاد با تصاویر دنیای مجازی در میان کودکان وجود ندارد، اما کارشناسان معتقدند که فراگیری رفتارهای نامناسب برای کودکان در سنین پائین زود است. زمانی که تلفنهای هوشمند همراهان همیشگی وعدههای غذایی کودکان شوند، آنها نمیتوانند به نشانههایی که مغز هنگام سیری مخابره میکند توجه کنند و واکنش مناسب نشان دهند.
پزشکان متخصص توصیه میکنند که کودکان زیر 18ماه به هیچ وجه به دنیای مجازی و ابزارهای دیجیتالی دسترسی نداشته باشند. کودکان دو تا 5ساله روزانه یک ساعت میتوانند با این ابزارها سروکار داشته باشند اما شرط آن این است که والدین در کشف دنیای دیجیتال آنها را همراهی کنند.
منبع دریافت این مطلب : علم دیلی
این کتاب میتواند به همه فراگیران از هر گروه سنی یاری رساند تا تواناییها و تمایلات فکری خویش را بشناسند و از این رو، به یادگیری خویش عمق بیشتری بخشند. از طرف دیگر، این کتاب با معرفی شیوه حل خلاقانه مسئله و ارائه راهکارهایی برای غلبه بر موانع ذهنی، خوانندگان را یاری میدهد تا متفکران بهتری برای دنیای جدید باشند. متفکرانی که بتوانند خلاقیت را با تفکر تحلیلی درهم آمیزند و در تیمهای کاری ارتباط موثر برقرار کنند.
کتاب «تفکر خلاق و حل خلاقانه مسائل» به نوشته ی خانم ها لیلی محمدحسین و خیری بیگم حائری زاده ،با موضوع تعلیم و تربیت توسط نشر نی منتشر و روانه بازار شده است.
بخشی از این کتاب را با هم می خوانیم:
درآینده بیسواد کسی نیست که نتواند بخواند؛ بلکه کسی است که یاد نگرفته است که چگونه یاد بگیرد.
طبق نظریه سبکهای یادگیری: میزان یادگیری افراد بیش از هوش، به سبک خاص یادگیری آنها بستگی دارد. بنابراین معلمان باید روشهای آموزشی خود را به گونهای طراحی کنند که انواع سبکهای یادگیری را تحت پوشش قرار دهد.
در آموزشهای رسمی، معمولاً از تمام توانائیهای مغز (مخصوصاً توانائیهای خلاقانه) استفاده نمیشود.
سیستمهای آموزشی سنتی، با توجه به تغییر و تحولات در دنیائی که مسائلش دشوار و پیچیده است؛ بسیار کند و پرزحمت است و کارآئی چندانی ندارد.
کلمات کلیدی : کتاب های روانشناسی | خرید کتاب های روانشناسی| کتاب های تعلیم و تربیت | خرید اینترنتی کتاب | روانشناسی کودک و نوجوان | روانشناسی
خوشحالم که تصمیم جدی برای موفق شدن در آزمون تیزهوشان گرفتهای و میخواهی برندهی این مسابقهی علمی بزرگ باشی.
آیا با من موافق هستی که شروع کردن مهم است ولی ادامه دادن مهمتر از آن است؟
آیا با من موافق هستی که وقتی برای درس خواندن برنامهریزی مشخص داری، هم زیاد درس میخوانی و هم خوب؟
آیا با من موافق هستی که انجام درست کارهای ساده و تکرار لجوجانهی آنها، امکان موفقیت را چند برابر میکند؟
اگر موافقی، پس با من و همهی دانشآموزان سختکوشی که برای آزمون تیزهوشان آماده میشوند همراه شو و قدم در مسیر موفقیت بگذار و به خودت قول بده در درس خواندن و آمادگی برای آزمون تیزهوشان چند قانون ساده ولی مهمی که به تو خواهم گفت اجرا کنی. اگر آمادهای، شروع کنیم.
قانون پانزدهم: افزایش تراز
دانشآموزی که در آزمونهای برنامهای شرکت میکند، هدفش پیشرفت و افزایش تراز است. میزان افزایش تراز به تلاش هر دانشآموز بستگی دارد. هر چه تلاش بیشتر باشد، افزایش تراز هم بیشتر میشود. اگر از آن دسته دانشآموزانی هستی که میخواهی ترازت در هر آزمون بالا برود و پیشرفت پیوستهای در آزمونها داشته باشی، به نکات زیر توجه کن:
1. متن کتابهای درسی را با دقت بخوان و زیر کلمهها و جملههای مهم آن خط بکش.
2. برنامهی درسی هر روز را در همان روز اجرا کن و کار امروز را به فردا نسپار.
3. وقتی تمرین تشریحی حل میکنی، حواست را جمع کن و راهحلها را بادقت بنویس و به خاطر بسپار.
4. برای همهی درسها، تست حل کن و در ابتدا سعی کن خودت جواب تستها را پیدا کنی و اگر نتوانستی آنها را حل کنی به سراغ پاسخنامه برو.
5. دو روز قبل از آزمون، سوالهای دفترچهی آزمون غیر حضوری را با دقت حل کن و راهحلها را یاد بگیر.
6. یک روز قبل از آزمون، کتاب خودآموزیات را مرور کن و نکات مهم آن را یک بار دیگر بخوان.
7. روز آزمون، روی سوالها را با دقت بخوان و در جواب دادن به آنها عجله نکن.
8. به سوالهایی که بلد نیستی، جواب نده و یک علامت منها کنار آنها بگذار.
9. قبل از تحویل پاسخنامه، یک بار جوابها و گزینهها را بررسی کن و اشتباهات خود را برطرف کن.
10. بعد از آزمون، سوالها را یک بار دیگر حل کن و مهمترین آنها و سوالهایی را که با علامت منها مشخص کردهای در کتاب خودآموزی بنویس.
منبع دریافت این مطلب : قلم چی